شعری از محمدرضا آقاسی .....
شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

جمعه 20 خرداد 1390
ن :

شعری از محمدرضا آقاسی .....

سلام .....

 

علی مولای مظلومان عالم

بگو از نارفیقان ، چون بنالم  ؟

از آن شامی که سر در چاه کردی

مرا از درد خویش آگاه کردی

طنین ناله در افلاک افتاد

تمام آسمان بر خاک افتاد

پر و بال تو ، زهرا را شکستند

تو را با ریسمان فتنه بستند

تو را در گوشهء عزلت نشاندند

تو را در آتش حسرت کشاندند

کدامین شب از آن شب تیره تر بود ؟

که زهرا حایل دیوار و در بود .....

بیا زهرا ، علی در بستر افتاد

چنان شمعی که در خاکستر افتاد

حسن در گوشه ای سر در گریبان

حسین آمادهء شام غریبان .....

نمایان شد ز خط آتش و دود

که جرم فاطمه ، حب علی بود

پس از زهرا علی بی هم زبان شد

اسیر امتی نامهربان شد

علی تنهاست در یک قوم گمراه

زبانش را که میفهمد به جز چاه .....؟!

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.