زندگی نامهء شاعر .....
شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

سه شنبه 25 خرداد 1390
ن :

زندگی نامهء شاعر .....

سلامی دوباره .....

 

 

 

گلچین با تعطیل شدن دانشگاها در موقع جنگ و نرسیدن پول در زیر بمباران به

گویندگی در فیلم‌ها ، رادیو و ترجمه‌ء اخبار و مقالات روی آورد . پس از جنگ ،

تحصیلات خود را با جدیت پی گرفت و سرانجام درسال ۱۹۴۸ میلادی

تحصیلاتش را در رشتهء پزشکی عمومی و تخصص در بیماری‌های گرمسیری

به پایان رسانید . پس از پایان تحصیلاتش به دوستش نوشت : « دیگر کارم

در انگلستان به پایان رسیده است . مقصود عمدهء من این است که

به ایران برگردم . این روزها قصد دارم دستگاه‌های لازم پزشکی برای

یک آزمایشگاه را بخرم . »

او گفته بود : « داشتن یک آزمایشگاه کوچک برای تشخیص بیماری‌ها

ضروری است . اما به دلیل جنگ تهیه‌ء لوازم کمی مشکل است و باید

چند ماهی صبر کنم . اگر همه چیز لازم را توانستم به دست آورم به زودی

در ایران خواهم بود . »

اما متاسفانه بازگشت او به ایران هرگز میسر نشد . در مکاتبات این دوره اش

چند بار به صراحت از آمدن به ایران سخن گفته بود ، اما هر بار این تصمیم

به تعویق افتاد . در واقع حضور گلچین در میان دوستداران شعر و ادب تنها حضور 

شعری‌اش بود که بیشتر شعرهای او در مجله‌ء «سخن» انتشار می‌یافت .

در یکی از شعرهای سروده شده در آخر عمر‌ش نوشت :برای دومین بار

یک روز دوباره خانه خواهم رفت

در خواهم زد چو مرد بیگانه

خواهی پرسید کیست پشت در

خواهم پرسید کیست در خانه

یک روز دوباره خانه خواهم رفت

 

مجدالدین میر فخرایی پس از پایان تحصیلات و آغاز به کار

ازدواج کرد ( با ایران دخت مغناط که در لندن می زیست و فرزند مغناط ،

روزنامه نویس تبریزی بود و دختری به نام ژیزال از ایشان اکنون در  انگلستان

زندگی می کند . ) گلچین سال ها قبل نیز در ایران به اصرار خانواده تن به

ازدواج داده بود با دختر دایی مادرش . حاصل این ازدواج نیز یک پسر و یک دختر بود . 

پرویز و طلیعه که پرویز در سال ۶۸ در گذشت و دخترش ساکن انگلستان است . 

گلچین در زندگی خانوادگی هرگز کامیاب نشد . بعد از مدتها بحث و جدل

از همسر دومش نیز جدا شد و با شهین جسوری تبریزی ازدواج کرد .

او با این ازدواج به آرامش نسبی رسیده بود که مرگی زود رس او را به

دنیای خاموشی پیوند داد . مرگ نا به هنگام زندگی او را در هم نوردید .  

او همچون شعرهایش بود : ساده ‌، سبک و بی‌ادعا و با آن‌که سایه‌ء اندوهی

در چهره‌اش بود که شاید از زندگی ممتد در غربت مایه می‌گرفت ، باز

می‌توانست سبک‌روی باشد . گلچین گیلانی در بیست و نهم آذر ۱۳۵۱ از

بیماری سرطان خون درگذشت و در گورستان پانلی به خاک سپرده شد .

وی در واپسین شعرش این چنین می گوید : 

 
سرزنش کم کن اگر نیست مرا بار و بری

شصت سال است که چون شاخه تکانم دادند ..... 
 

 

برگرفته از کتاب :  با ترانه باران ، زندگی و شعر گلچین گیلانی ،

از کامیار عابدی

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.