هر روز یک داستان کوتاه 27 .....
شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

یک شنبه 5 تير 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 27 .....

 

سلام .....

 

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ،

از بخت بد تو این دیار ! 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 

خانمی طوطی ای خريد . اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند .

او به صاحب مغازه گفت : اين پرنده صحبت نمی كند .

صاحب مغازه گفت : آيا در قفسش آينه ای هست ؟

طوطی ها عاشق آينه هستند ، آنها تصويرشان را در آينه

می بينند و شروع به صحبت می كنند . خانم يک آينه خريد

و رفت روز بعد باز آن خانم برگشت و گفت : طوطی هنوز

صحبت نمی كند . صاحب مغازه پرسيد : نردبان چه ؟

آيا در قفسش نردبانی هست ؟ طوطی ها عاشق نردبان

هستند . خانم يک نردبان خريد و رفت . اما روز بعد باز هم

همان خانم آمد و از حرف نزدن طوطی شکایت کرد .

صاحب مغازه گفت : آيا طوطی شما در قفسش تاب دارد ؟

ندارد ؟ خب ، مشكل همين است . به محض اين كه شروع

به تاب خوردن كند ، حرف زدنش تحسين همه را بر می انگيزد .

خانم با بی ميلی يک تاب خريد و رفت . وقتی كه همان خانم

روز بعد وارد مغازه شد ، چهره اش كاملأ تغيير كرده بود .

او گفت : " طوطی مرد .....! " صاحب مغازه شوكه شد و

پرسيد : آيا او حتی يک كلمه هم حرف نزد ؟!!! 

آن خانم پاسخ داد : چرا ، درست قبل از مردنش ،

با صدای ضعيفی گفت : " آيا در آن مغازه ،

غذايی برای طوطی ها نمی فروختند ؟!!! "

 

بیاییم فقط انتظارات خودمان را نبینیم ، همیشه ،

احتیاجات دیگران هم بسیار مهم اند .....

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.