هر روز یک داستان کوتاه 3 .....
شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

دو شنبه 9 خرداد 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 3 .....

سلام .....

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ، 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 

 

دختری کنجکاو پرسید : ایها الناس عشق یعنی چه ؟

دختر دیگری گفت : اولش رویا آخرش بازی

مادرش گفت : عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست

پدرش گفت : بچه ساکت باش بی ادب ! این به تو نیامده است

رهروی گفت : کوچه ای بن بست

سالکی گفت : راه پر خم و پیچ .....

در کلاس سخن معلم گفت : عین و شین است و قاف و دیگر هیچ

دلبری گفت : شوخی لوسی است

تاجری گفت : عشق کیلو چند ؟

مفلسی گفت : عشق پر کردن شکم خالی زن و فرزند

شاعری گفت : یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت : خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه

شیخ گفتا : گناه بی بخشش

واعظی گفت : واژه بی معناست

زاهدی گفت : طوق شیطان است

محتسب گفت : منکر عظماست

قاضی شهر گفت : عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت

جاهلی گفت : عشق را عشق است

پهلوان گفت : جنگ آهن و مشت

رهگذر گفت : طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است

دیگری گفت : از آن بپرهیزید یعنی از دور کن بر آتش دست

چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم

طفل معصوم با خودش می گفت : من فقط یک سوال پرسیدم .....!

 

هرکسی از ظن خود شد یار من .....

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.